نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...
نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...

زحل هم میخندد اگر پیله ام را بدرم

حس میکنم ادم گریز شدم...تنهایی پسند شدم انگاری...خسته ام ..دلم میخواد یه کوله بردارم برم یه جای دور خودم باشمو خودم ..دور باشم از بابا از مامان و از همه...تنهای تنها...یه جورایی تنها تر از الان..فکر کنم و فکر کنم ..به خودم و بلایی که سر خودم اوردم..به قلبم ...به روحم..کلی کلنجار برمو ...بعد برگردم ....یک منه تازه متولد شده برگردم...زحلمو داشته باشمو و از تنهایی بیرون بیام...پیلمو پاره کنمو زندگی و از نو شروع کنم...دوست ندارم با ته مونده حس قبلی وارد حس جدید شم...

میدونم که میتونم...زیادش رفته کمش مونده...فقط چند هفته دیگه به خودم فرصت میدم که کمش هم بره..حس خوبم برگرده و تقسیمش کنم ...

با کسی که باور دارم لایقشه...کسی که وقتی میخنده قند اب میکنه تو دلم...کسی که کمک میکنه بدی های ادمارو از یاد ببرم...باورش دارم چون به خدا اعتماد دارم میدونم کسایی که اومدنو از اول انگار نبودن فقط برای امتحان صبرم بوده...صبرم و از نو شارژ کردم تا بتونم زندگی جدید شروع کنم...زندگی که پر از اتفاقای  قشنگ ه

پر از خنده های زحل ...پر از شادیهای زحل ...بعد دیدن اینهمه لحظات خوش من دیگه ادم گریز نیستم...یک بانوی پر از عشقم که باید زندگی و زندگی کنه...



نظرات 1 + ارسال نظر
انسان شنبه 28 اردیبهشت 1398 ساعت 00:49 http://1398siyah.blogsky.com

سلام
صداش میکنی زحل اونم حتمی صدات میکنه زهره
قشنگ بید
خوش حالم میکنی به وبلاگم بیای
فقط نگو بیسوات خوش حالم سر همه

زهره چرا حالا؟صدام میکنه مامان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد