............................................................................
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
مهربانم
رفتی و تنهایمان گذاشتی
روزگار گذشته را به یاد می آورم که تو بودی و تمام مهربانیت یکجا نصیبمان بود تو بودی قربان صدقه گفتنهایت حتی بیشتر از تو بود
مهربانم من تورا در گذشته ها با مهربانی و عطوفت به یاد میاورم
اری و خدا از همه مهربانتر است که تو را نزد خود برد تا دیگر رنجی نباشد و اذارت ندهد
خاله خوبم با اینکه 2 دوماه دربستر بیماری بودی اما بالاخره رفتی و ترکمون کردی الان که این متنو مینویسم مراسم سومت تموم شده و در استانه برگذاری مراسم 7 م هستیم
از خدا خدا برات امرزش و مغفرت طلب میکنم
همینجوری یهویی به ذهنم خورد بیامو راجب این سوال که یهویی تر تو مغزم وول خورد بنویسم...
اگه قرار باشه یک بار دیگه به دنیا بیام ساده بگم دوست دارم به ....دنیا نیام
امروز از ساعت 10 تو نت دارم میچرخم و الان یک ساعتو نیمه که در حال وب گردی هستم الحمدلله سایتای خوبی هم دیدن کردم مثلا راجب دعاها و فضیلت سوره ها سایت اس ام اس روز مادر و در اخر یه سایتی بود برای اقای سیستانی و هی گشتم و گشتم تا به کلمه حجاب رسیدمو و فوایدو خلاصه کلی داستان راجب حجاب
...............................................
خوشحالم که از ابتدای خود شناسی با حجاب بودم و حتی وقتایی که شاید دلم میخواست یه جور دیگه باشم همین چادر و مقنعه برام یهه حریم بودن یه جورایی انگار حصاری بود دورم تا خودمو حفظ کنم
تو این راه شاید خیلیا رو هم امره به معروف کردم اما اکثرا جواب نداد
احساس میکنم واسه ارشاد شدن اولین قدم خواست قلبی هست انسان باید برای انجام هر کاری اول از ته دل راضی باشه
خدارو شکر میکنم که به من لطف کرد تا جز اون دسته ادمایی باشم که حجابم به اختیار خودم باشه نه به اجبار دیگران
من خودم راهی که توشمو انتخاب کردم و این لذت بخشه
...............................................
خوشحالم که احساس میکنم کناه کبیره نداشتم گناهانم در حدی هست که خدا امکان ببخششو داده
من خوشحالم که با حجابم
خود حجاب داشتن میتونه یه چارچوب باشه که ادمو حفظ کنه
یادمه یه استادی داشتیم که میگفت حجاب معصومیت است یا محدودیت؟
و اگثر بی حجابا میگفتن محدودیت و با حجابا میگفتن معصومیت و من ساکت بودمو خیره به دهن استادی که مثلا درس اخلاق رو قرار بود به ما اموزش بده
استاد گفت حجاب محدودیت است اما مصومیت هم هست گاهی چادر دستو پا گیره اما خوب نیاز هم هست
..............................................
اما حجاب داشتن که پوشیدن چادر نیست چادر میراث خانم فاطمه است پوشیدنش لیاقت میخواد
دیروز رفتم بمارستان حال خاله ای اصلا خوب نبود صورتش باد کرده و پای چپش سیاه شده قرار بود اعزام بشه ب یه ششهر دیگه تا پاشو قطع بشه...ته ته ماجرا خوب نیست حتی با قطع پاش هم خوب شدنش تقریبا محاله بهتره بگم معجزس...
دنیا در حقش واقعا بی انصافی کرد مظلوم واقع شد خیلی...
امروز به خاطر خاله ای کسی اعصاب نداشت بره بیرون البته خاله کوچیکه به اتفاق همسرو فامیلای شوهریش رففتم گشتو گزار بزا خوش باشن ما که بخیل نیستیم هر چند میدونم به خاله ای خوش نمیگذره اخه خواهرش تو چند قدمیش با مرگ دستو پنجه نرم میکنه کدوم ادمی هست که با این اوضاع بهش خوشم بگذره.............
......................................................................
تو این مدت اصلا درس نخوندم این ترم هم بعد 20 واحد برداشتم و درسا فوق سنگین هستن خدا خودش بهم یه همتی بده تا پاسشون کنم...16ام با استاد صادقس کلاس داریم اصلا حوصله دانشگاهو ندارم
......................................................................
..................................................................
سیزده امسال هم تموم
من تو خونه ام وو این مطلبو نوشتم