من الان 31 ساله ام
اینجا ...جاییکه تو دوران شور جوونیم یا شاید نوجوونیم داشتم روزایی که واتس اپ و اینستا گرام اینقد گرم نبودن
مجرد بودم و دیونه بازی میکردم
اینجا و وبلاگ ها پر بود از ادما اما الان انگار شده یه شهر مرده .... حتی تایپ کردن با کیبورد برام سخته یعنی مثل اون موقعه ها نیست
اینجا مخاطبی هم ندارم جز خودم و این خیلی عجیبه که نوشتن حال دلمو خوب میکنه
یک ساله ازدواج کردم پر از حس های عجیبم زندگیم یه مدل عجیب تر شده شاید تو یه فصلی از افسردگی ام اوضاع خیلی بده ....
مثلاا یادم نمیاد کی از ته دلم خوشحال شدم
یادمه خیلی اخرین باری که از هدیه گرفتن خیلی ذوق کردم 24 سالگیم بود یعنی 6 سال پیش هوف
حالا نه اینکه خوشحال نشم؟نه ولی با وجود اینکه ارزش کادوها بالا رفته ولی من حس میکنم خوشحالی تحلیل رفته
حوصله نوشتنم نیست فقط میخواستم بمونه به یادگار شاید چند وقت بعد با حس بهتری بیام بنویسم