نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...
نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...

برای شیدا

سلام 

اسمت هر چه که هست باشد.... من تورا شیدا میشناسم........ با اسم شیدا رفتنش را باور کردم

نمیدانم تو امدی همه چیز را به هم ریختی؟ یا اصلا او بهم ریخت زندگی مان را...یا اصلا ندید زندگی داشتنمان را

شیدا ی او شدی تا استاره را فراموش کند ...اصلا استاره ای بود؟

میدانی ..ای کاش قلب تو برایم مهم نبود... ای کاش زندگی و لحظات او برایم مهم نبود..برایت مینوشتم زندگی سه ساله ام را .نه اینکه تورا از او جدا کنم ولی ڌهنت خراب میشد راجبش .. تا اخر عمرت این نامردی عشقت در ذهنت میماند....من همجنس خودم را خوب میشناسم ...ندانستن بهتر از دانستن حقایق تلخ است

 او جفا کرد ولی من با این قلب زخمی هنوزم هم دلم  به تلخ شدن لحظاتش راضی نیست...شاید اصلا تلخی هم در کار نباشد ولی همان روز که گفتی از رابطه و چت ما باخبر شدی و گریه کردی من دلم برای اشکهای تو لرزید ....من این کودک سه ساله عشقم را باید دفن میکردم تا جوانه عشق شما پا بگیرد 

تو مقصر نیستی شیدای حسین ...هیچکس مقصر نیست...این وسط حسین مرا نخواست اما ای کاش مرا دلبسته نمیکرد.

شیدای او تویی و او تورا انتخاب کرده و استاره بودن دیگر معنایی ندارد ...ارزوی خوشبختی کردن برای کسی که تا چند وقت پیش تصور میکردم مال من است خنده دار ترین اتفاق ممکن است ولی من برای شما هم خوشبختی میخواهم ...با او مهربان باش برایش از عشق بگو ...دلبری کن ..بگذار گاهی از دردهایش بگوید ...او  منت کشی را دوست ندارد ..با او تلخ نباش زیرا تلخ شدن شما را از هم جدا میکند ...غیرتش را قلقلک نده زیرا او غیرتش بد اتشی است ...برایش گاهی غذا بپز دوست دارد اشپزی کردن بانویش را...وقتی اورا در اغوش میگیری سر شانه هایش را ببوس و عطرش را تنفس کن....گاهی به چشمانش بوسه بزن بگذار بداند که تو نور دیدگانت از چشمان اوست...برای فرزندانش مادری کن ...میان مادری کردنت برای او هم دلبری کن ...

به جای من هم در کنارش خوش باش

زیر باران قدم بزن 

فیلم ببین 

دلبری کن 

لبخند بزن

شیطنت کن

تو همه جوره بهتر از منی ...هم در نظر او هم در نظر  خدا 

زیرا من برایش خوشبختی خواستم و خدا تو را برای او فرستاد

..............................

من شرمنده ام که همسرت را هنوز دوست دارم 

شرمنده ام که گاهی با یاد او ارام میگیرم

اما درکم کن من دوستش داشتم ...و این تلخترین مجازات از طرف خدا بود

تو ولی بابت این مرا ببخش باور کن من بی تقصیرم

من چشمی به زندگی شما ندارم خدا مرا نبخشد اگر ذره ای به جداییتان فکر کرده باشم یا بخواهم تلاشی بکنم تا دل زده شود

خدا شاهد است من وقتی او را دیدم مطمین نبودم تو در زندیگ اش هستی

شرمنده ام شیدا 

حسین را مقصر ندان او خوب است شاید میخواسته دل مرا نشکند ..

اما نگفتنش زندگی مرا کلا زیرو رو کرد 

تاوان عشق همیشه سنگین است....شما خوشبخت باشید من این روزهای تلخو سردم را فراموش میکنم و با شاخه گلی سرخ به پاس روزای قشنگ بودنش به عشق جدیدش هدیه میدهم..

...................................................................................

دلم میخواست شیداشو میدیمو این حرفارو بهش میزدم یا مثلا این نامرو بنویسم بدم بهش 

ولی اینجا جز منو خدا و ادمهای رهگذر کس دیگه ای نیست ...

خدایا کمکم کن

فکر میکردم دیدنش التیام است اما نبود

 سوم اذر ۹۷

رستوران اریایی چهاراه نقاشی از پشت اون شیشه دیدمش

دلم لرزید و فهمیدم خیلی دوستش دارم 

بهم گفت ازدواج نکرده و اشنایی دوتا خانوادس 

منظورش چی بود؟ازدواج یعنی عقد؟منظورش اینه عقد نکرده؟ لعنتی چقد دروغ میگی تو

کاش یکم شبیه دروغاش بود 


خدایا کجایی ؟سهم من این بود؟


خودت خدایی کن  فکر میکردم ببینمش راحتر فراموشش میکنم ولی بدتر شد انگار دوباره عاشقق شدم ...دقیقا همون روز..



همین که زودی رفت نشون میداد منو دوسم نداشت

خدایا پس تو کجایی؟چه کردم که این عذاب و لایقم؟

من با ازدواجش کاری نداشتم که ...ولی چرا نگفت ..جرا باهام بازی کرد؟ اصلا چرا این عشق یکطرفه رو اینقد برام بزرگش کرد...

خدایا تو کجایی