نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...
نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...

خستم

میخوام اعتراف کنم 

شاید حال دلم کمی بهتر بشه ...واقعیت اینه من خستم ...خسته از خودم از ذهنم 

دلم میخواست مغزم یه کلید داشت بازش میکردم اون بخشی که مربوط به توعه با یه پاک کن تو رو پاک میکردم مثلا برمیگشتم به سال ۹۴ اصلا نمیدونم شایدم ۹۳ 

پاکت میکردم 

خودممم نمیدونم چرا یادت میکنم ...منطقی ک فکر کنی  خیلی مسخره به نظر میرسه 

من عاشق چی شدم؟؟؟؟ یه خیال؟ میگن عشقو باید لمس کرد 

مگه منو تو چیزی لمس کردیم؟ تونستیم دستای همو بگیریم ؟ تونستیم با هم قدم بزنیم ؟تونستیم به هم هدیه بدیدم؟؟؟؟ واقعا چی بود ک من نتونستم اون ۲ و سالو خورده ای رابطه مجازی و فراموش کنم رابطه ای ک پر از فراز و نشیب بود ...

حالا کل رابطه ب کنار ...خیانتت به من ب کنار ...رفتنت ب کنار ...زن گرفتی و نگفتی ب کنار 

الان بعد ۱۰ سال من و این حالم چی میگیم واقعا؟؟ اینکه ب یادت میوفتم  اینکه دلم روزای قدیمو میخواد یعنی چی؟ 

واقعیت اینه تو اصلا نه اونموقعه نه حالا و نه هیچ وقت دیگه منو دوست نداشتی ..نداری و نخواهی داشت 

حتی اگه اسم رفاقت هم روش بزاریم تو رفیق خوبی نیستی

اخ چه درد عجیبیه 

روحم درد میکنه 

...تاوان چه گناهی هستی ک  دست از سرم بر نمیداری