نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...
نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...

شب قدر است و من....

خیز، اى بنده محروم و گنهکار بیا
یک شب اى خفته غفلت زده بیدار بیا
بس شب و روز که در زیر لَحَد خواهى خفت

دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا

.................................................

خدایا امشب دلم میخواد وقتی از احیا میام خونه یه ادم دیگه بشم ..من میخوام پس تو ام بخواه و تو این راه کمکم کن...

..............................................

امشب یه نذری کردم و میخوام بهش عمل کنم من این کارو میکنم تا نذرم ادا بشه..و حتی بعد از ادا شدنش هر ساله شب احیا 21ام  شکلات پخش میکنم برا سلامتی امام زمان..میگم که یادت بمونه این نذر..

..........................................

امشب واسه همه دعا میکنم مخصوصا یه دختر عزیز..خدایا مشکل هممونو خودت مدیریت کن

15 رمضون و حال من


امروز 15 ماه رمضان هست و من تا الان تونستم همهروزه تا الان بگیرم به جز3 روزشو که اونم حکایت داره واسه خودش یه روزشو الکی نگرفتم که گناهش به گردنمه یه روز به خاطر نفخ شکم و امروزم به دلیل تب شدیدی که دیشب داشتم و سردردی که موقع سحر داشتم نتونستم بگیرم ..

دیشب تا افطار کردم اصلا یه حالی شدم عجیب یه حالی که نمیدونم یهو از کجا پیداش شد یه تب بیخودی بود که نگو..حس میکردم یه ازدها تو بدنم هی داره هااااااااااا میکنه کف پام اتیشی بود واسه خودش ..هر چی بود تموم شده خدا رو شکر..

2 روز پیش که اونروزم روزه  ن بودم همین که بلند شدم برم تو اشپزخونه پام محکم کوبید به صندلی جوری که حتی نمیتونستم راه برم 1 روز کامل بستمش وقتی هم بازش کردم یهویی دیدم یه کبودی گنده افتاده رو پام خنده داره به خدا پوست ادم سفید باشه این درده سر ارو هم داره...

ترم تابستون که نمیشه اسمشو گذاشت اما 6 واحد برداشتم برای اولین بار تو این 4 سال تابستون میخوام درس بخونم کلا طی دوران تحصیلم اولین تابستونی هست که قراره درس بخونم خدا به خیر به کنه اینجور که حساب کردم اگه همه چیز خوب پیش بره 2 سال دیگه درسم تمومه..

امروز تو جلسه قران داشتن واسه دخترای دم بخت دعا میکردن مه شوهر خوب گیرشون بیاد اونقد از ته دل امین گفتم و خوشحال که نگو... اخه داشتم به این فکر میکردم سال به سال وسایل زندگی گرون ترمیشه خدا به داد یرسه:)))

به امید روزهای خوب

چرتو پرت

اینجا منم زری تپلو...اینم خونمه...زهر مار عسلی...

وی لاو یو پی ام سی...

چندش بود نه؟شاید مسخره ترین چیزی بود که تا به حال شنیده بودم از بس چرت بود...بیخیال

خدا پدر اون کسی که هر چی برنامه چت هست دربیاره از گور حسابی بلرزونه بعد دوباره بذاره تو گور مخصوصا نیم باز...به من چه حقشه اخه نون مارو اجر کرده..10 هزارتا لنگه هزاری خشک دادم طرح یک ماهه همرا ه اول خریدم جهت استفاده از نیم باز...به گور برم برنگردم با این عقل افتضاحم..

درس خوندن که اصلا ولش کن تا اون 1.50 از استاد نگیرم اروم نمیشم

اتفاقات این چند روز

من دوباره برگشتمو سعی در نوشتن دارم همونطور که از شواهد امر پیداست به دلیل جام جهانی امتحانات امسال زودتر برگزار میشه هرچند دانشگاه پیام نور در تاریخ  امتحاناتش هیچ تغییری ایجاد نکرده و بابت همین برای اولین بار ازشون متشکرم...

تو این مدت که نبودم خوب این اینترنت کوفتیمون خراب بود هر چی مودمو روشن میکردی نمیگرفت که نمیگرفت کلا خط تلفنمون ایراد داره چه کنیم دیگه ...اما الان که خوبه خدارو شکر...

تو شب ارزوها خیلی دلم میخواست میتونستمو مینشستم با خدا حرف میزدم به زبون خودم نه به زبون عربی...شاید اونطور ثوابش هزار برابر بشه اما دلم میخواست با زبون هخودم ازش بابت داده هاش تشکر کنم و ارزوهامو بهش بگم...اما از اونجایی که عروسی پسر همسایمون بود نتونستم به هیچ زبونی با خدا حرف بزنم...

شاید خدا خوشش نیومد که من ارزوهامو بگم چه بدونم والا...

جدیدا یه برنامه چت نیم باز رو گوشیم نصب کردم خوبه از بیکاری بهتره البته به خودم رحم کردمو طرح شبانه خریدم تا مجبور نباشم تمام روزو درگیرش بشم همچین ادم بی خودم من:))))

این سریال خط بود..وای یعنی اونقد دوسش داشتم که نگو پر از اتفاقات تکان دهنده بود ..واقعا کامران تفتی قشنگ بازی کرد ...

روز معلم هم گذشت و من به بابام تبریک نگفتم میزارم یه هو روز پدر قشنگ بهش تبریک میگم روز مادر هم به مامانم یه قوری با در زرد خریدم خوب بود دیگه کار یکه از دستمون بر میاد...

سه شنبه امتحان میانترم نظریه دارم برام دعا کنید ..امارو زبانو که خوب داادم حالا ببینیم چی میشه

اولین اتفاق 93

 یه خواهش دارم از تمام کسانی که خدا رو با تمام وجود حس کردند و دوسش دارند...ازتون یه همدلی میخوام....دوست دارم منو تو این امر حمایت کتید...

خاله  بزرگم که سنش به زور50 سال میشه سکته کرده  فقط ازتون میخوام دعاش کنید 


امروز تو بیمارستان یه پسر16 ساله دیدم که بخش مراقبت های ویزه بود فقط به خاطر اینکه زنگ ورزش   خورده بود زمین برای اونم دعا کنید...

فقط براشون یه دور تسبیح صلوات بفرستید

ممنون


حالو احوالات اینجانب

5 شنبه امتحان ریاضی دارم برام دعا کنید پاس بشه والا این ترم ابروم پیش خودمم رفته...

یه جوره عجیبی دلم روشنه که پاسش میکنم..دل شما چطور؟

راجب تولدمم 150تومن بابا بهم داد به عنوان کادو کلی ناز کردم که دیر دادی باید همون 9 دی میدادی ..پر رو ام دیگه..

اجی ملیحه دوست گرام این سالم تولدمو یادش رفت اس دادم بهش کلی سر به سرش گذاشتم زنگ زده معذرت خواهی میکنه بعدم میگه اصلا اینم ماه هست اومد دنیا درست وسط امتحانا...یعنی رو داره این هوا....

فعلا اوضاع خوبه همچی نرماله...

مریمی گفته برامم کیف دوخیده کاشکی قشنگ باشه...

تولدم مبارک

سالها مثل برق و باد میگذره انگاری همین دیروز بود که از دنیا و اتفاقاش هیچی نمیفهمیدم ..

امروز 22 ساله شدم

تولدم ...بگو مبارک

شبی قبل از میلاد

تقویم میگه فردا تولدمه...

9دی یعنی سالروز به دنیا اومدن من

راجبش بازم مینویسم فعلا که حوصله ندارم

خدایا کمکم کن

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.