نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...
نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...

زندگی گوه میگذرد...حالم بده...

اتفاق جدیدی نیست ...هیچی عوض نشده...همه چی عین همون دیروزایی که گذشت

این وسط اما تو عوش شدی...یه چیزی تو وجودش تغییر کرده...

این وسط انگار تو ریختی بهم... انگار تو گم شدی ....انگار نگرانی انگار ترسیدی...

چته؟.....چی شده؟کی دلتورنجونده...؟؟نمیگی؟بگو راحت کن خودتو؟

.....................................................................................

داره ازم سوال میکنه... میبینه پریشونم... میبینه ناراحتم میبینه دلم گرفته...ازم میپرسه چته؟

یعنی نمیدونه؟؟؟ یعنی خبر نداره ؟

اهای زری راستگو تو نمیدونی؟؟لعنتی تو چرا؟ چرا ازم میخوای بازگو کنم؟ دوباره گویی کنم.... 

چرا میخوای بگم تموم چیزاییو که ناراحتم کرده چرا لعنتی؟

یعنی دوست داری خودم با زبون خودم برات بگم اره ؟اره لعنتی؟

بشنو ...

خوب نیستم ...ناراحتم... عصبی ام ...مدام پاهامو تکون میدم ...ارومو قرار ندارم ..

کمرم دردمیکنه ...سرم پر حرفه داره میترکه... کلافم ..خستمه ...

خدایا تو بگو چه کار کنم ....خدایا ناشکری نیست اما خودت الله وکیلی بگو اینم شد زندگی؟؟