نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...
نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...

....

دیروز یعنی 7 تیر اخرین امتحانو دادم و تموم ...اما چیزی که مشخصه اینکه از حالا باید بشینم هی دعا کنم خدایا قبول بشم


خدایا قبول بشم... اما دیگه نمیخوام بهش فکر کنم هر چی پیش اومد اومده دیگه ...حوصله ام درد گرفت از بس بهش فکر کردم...

..........................................................

روزه گرفتن تو این روزای گرم کار سختیه الحق...مخصوصا معده درد هم داشته باشی و احساس کنی سر دلت میسوزه ...حالا


نمیدونم این اسید معده است یا از سر گرسنگیه؟؟..


چند وقتیه حس میکنم سگ شدمو تا تقی به توقی میخوره امپر میسوزونم ..این وضعیتو اصلا دوست ندارم............اینکه صدای


قاشق چنگال و بشقاب ها رو مخت باشه یعنی داری نابود میشی...اینکه کوچکترین صدایی دیونت کنه یعنی فنا شدی رفت






دلم میخواست الان روبه یه دریایی بودمو یکمی از این اشوب درونم اونجا خالی میکردم یه جایی که من باشمو خداو ارامش