نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...
نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...

فکر میکردم دیدنش التیام است اما نبود

 سوم اذر ۹۷

رستوران اریایی چهاراه نقاشی از پشت اون شیشه دیدمش

دلم لرزید و فهمیدم خیلی دوستش دارم 

بهم گفت ازدواج نکرده و اشنایی دوتا خانوادس 

منظورش چی بود؟ازدواج یعنی عقد؟منظورش اینه عقد نکرده؟ لعنتی چقد دروغ میگی تو

کاش یکم شبیه دروغاش بود 


خدایا کجایی ؟سهم من این بود؟


خودت خدایی کن  فکر میکردم ببینمش راحتر فراموشش میکنم ولی بدتر شد انگار دوباره عاشقق شدم ...دقیقا همون روز..



همین که زودی رفت نشون میداد منو دوسم نداشت

خدایا پس تو کجایی؟چه کردم که این عذاب و لایقم؟

من با ازدواجش کاری نداشتم که ...ولی چرا نگفت ..جرا باهام بازی کرد؟ اصلا چرا این عشق یکطرفه رو اینقد برام بزرگش کرد...

خدایا تو کجایی

نظرات 1 + ارسال نظر
ایوا جمعه 9 آذر 1397 ساعت 13:52 http://mysecretdiary.blogsky.com

سخته اگر آنچه دلت میخواهد نشود؛ هرچند اگرنشود بدان برایت خیلی خیلی بهتر است.
سخت است میدانم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد