نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...
نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...

زری...بی حس ...بی روح

حس میکنم زندگی کردن برام مثل پایین اومدن از پله های بلنده...هر قدمی که میخوام بر دارم فکر قدمهای بعدی ام...میگم امروزمو خوب پیش ببرم فردا رو چه کنم...

نسبت به دیروز اوضاع روحیم بهتره ...هر چی کنکاش بود تو همون  دیروز حبسش کردم...

امتحان دخیره با تقلبی پیش رفت...بد نبود یه میانترم معمولی میگیرم در حد4 نمره..

امشب خونه خاله دعوتیم..حسو حالشو ندارم اما خوب نمیشه نرفت...

کم خواب شدم اما کم خوراک محاله ...:)))

با خدا زیاد حرف دارم اما فعلا هیچی نمیگم میخوام یهویی بریزم بیرون عین توپ..

ماهواره  که دیگه نگو اعصابمو طی کشی کرده

دستمو دیشب بستم صبحی اندازه یه بادکنک باد کرده بود...

وضعیت استخونا نامشخصه...

نظرات 6 + ارسال نظر
دارچین شنبه 16 آذر 1392 ساعت 20:09 http://darchin-baboone.blogsky.com/

نمیدونی من چقدر خوشحالم که تونستم نظر بزارم اینجا!
میتونم حدس بزنم که این ناراحیه بابت پست آخرت و اون پسرعمه زاست نه؟!
اشکال نداره زری، همیشه واسه خودت زندگی کن عزیزم نزار دنیا چیزی رو بهت تحمیل کنه و مطمئنم که کائنات بهترین هاشونو واسه توپولوی ما کنار گذاشته!

میدونی چیه دلم میخواد یه نفر راهنماییم کنه اما متاسفانه کسی نیست و کسی حرفمو نمیفهمه ..ممنون بابت این نظرت

سرباز شنبه 16 آذر 1392 ساعت 08:29 http://mylifedays.blogsky.com

اولن اینکه بر چسب نوشته هم نام وبلاگ منه. باید حق لایسنسشو بدی.
دومن اینکه آدم وقاتی حالش خوب نیست، اگه خونه دیگرون بره و رفت و. آمد کنه بهتر میشه خواه نا خواه.
سومن اینگه امیدوارم بهتر بشی...

اول اینکه این حقی که میگی اگه مردی بیا بگیر
دوم..شاید راست بگیبا رفتنو دیدن ادمهای الکی خوش توام همرنگشون میشی
سوم اینکه ممنون

روزای من جمعه 15 آذر 1392 ساعت 15:48

روی خودت کار کن زیاد به چیزهای که ناراحتت
میکنن فکر نکن من دارم تمرین میکنم
فیلمهای نیکس وان رو میبینی 20 دقیقه ؟

نه نکس وانمون خرش خرشیه
زیاد اهل فیلم نیستم...
سعی میکنم اما سخته

غزل جمعه 15 آذر 1392 ساعت 13:13 http://atrechaeedonafareh.blogfa.com

مچ دست منم درد میکنه چون وقتی بچه بودم تصادف کردم
الان وقتی هوا سرد میشه یعنی زمستونا یکم درد میگیره


ای داد
عذاب اوره

یک دختر پنج‌شنبه 14 آذر 1392 ساعت 16:47 http://zendegiyejadidemaan.blogfa.com/

چراا مگه دستت چی شده؟

قضیه همون استخوناس دیگه مچ دستام درد میکنه به طوریکه نمیتونم زیاد بهشون فشار وارد کنم...گاهی این دردا شدید میشه مجبورم با کش بند ببندمشون

مهدی پنج‌شنبه 14 آذر 1392 ساعت 14:41

به نظر من با خدا زیاد حرف نزن اون به هیشکی جواب نمیده
هر کی به خدا متوسل بشه وارونه جواب میگیره
اینو من در تجربه 45 سال زندگی دریافتم
اگر میخوای موفق بشی تنها کسی که صدا نمی کنی خدا باشه فقط به خودت متکی کن نه به خدا
من خیلی چیزام از دست دادم تا به این نتیجه رسیدم
متاسفم برای خودم که گرفتار این چرت و پرتها شدم

از تو حرکت از من برکت ..اینو خدا میگه...دلیل نمیشه من خیلی از تنبلی هامو گردن خدا بندازم ...من با خدا دردو دل میکنم.. ادمی نیستمکه بشینم و منتظر بمونم تا برام چیزی رقم بخوره سعی میکنم و از خدا فقط کمک میخوام و گاهی واقعا توجه و نگاهشو حس میکنم..
اون جاهایی هم که حس نمیکنم مشکل خودمه والا تنهامون نمیزاره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد