نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...
نوشته های یک دی ماهی

نوشته های یک دی ماهی

مینویسم چون ارامم میکند...مرا چون منی درک میکند ولا غیر...

زری--درگیر است

چند روزه که دلم میخواد بیامو یه عالمه حرف بزنم اما وقتی موقعیتش پیش میاد انگاری چیزی یادم نمیاد....دیروز و روزهای پیش روزایی بدی نبودن اما نمیشه گفت روزهای خوبی بودنند...

یه عروسی دعوت بودیم که بیشتر از اینکه خوشحالم کنه عصبیم کرد اونقد این عروس شلو وارفته بود ...اونوقت یه شانسو بختی داره که نگو...اما اخر جشنشون دعوا شد چند نفر به بیمارستان رفتند...

من اصلا نمیدونم چی بگم..

نظرات 2 + ارسال نظر
دارچین دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 15:19 http://darchin-baboone.blogsky.com/

عروس بیچاره ظاهرا اینطوری که تو میگی همچین اقبالی هم نداره با این خاطره بد از جشن عروسیش!

راستی زری خیلی خوش اومدی به خونه جدیدم!

من مطمینم که خوشبخت میشه....
ممنون

سرباز دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 13:27

چه بد!!!
ممنونم که به من سر زدی...

خواهش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد